اصطلاحات حقوقی
■ تجری:اقدام به عملی که جرم است از روی عمد وعلم به معنی تمرد نیز می باشد.
■ تجاهر:علن وآشکار
■ ترک انفاق:ندادن خرج و مخارج اشخاص واجب النفقه در صورت داشتن استطاعت را گویند. در مورد زن اگر شوهر استطاعت نداشته باشد زن از او تمکین کند ودر عین حال شوهر نه او را طلاق دهد و نه نفقه را بپردازد جرم ترک انفاق محقق می شود
■ تصرف عدوانی:تصرفی است که بدون رضای مالک مال غیر منقول از طرف کسی صورت گرفته باشد.درمعنی عام کلمه تصرف عدوانی عبارت است از خارج شدن مال از استیلا وتصرف مالک آن مال بدون رضایت اش
■ حجر:نداشتن صلاحیت در دارا شدن حق یا اعمال حق را گویند مانند اینکه شخص دیوانه معامله اش بواسطه عدم اهلیت وداشتن حجر باطل است به این گونه که اشخاص محجور گفته میشود،مواردی که موجب حجری شود.
■ عبارتند از: کودکی،جنون،ورشکستگی برای تاجر،سفاهت
■ سکنی:حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند.
■ سلطه:عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.
■ شخص حقوقی:عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی.
■ شخص حقیقی:به معنای شخص طبیعی است.
■ شخص طبیعی:اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف هستند.
■ صداق:مهریه.
■ صغیر:کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد.
■ صلح:عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.
■ صیغه:در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.
■ ضامن:متعهد در عقد ضمان را گویند.
■ ضمان:به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد.
■ طلب:تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد.
■ عرف:چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.
■ عطف قانون به ما سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن.
■ عقد:تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.
■ علت:امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
■ عوض:در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند.
■ عین:اشیاء مادی مستقل.
■ غش:از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.
■ غصب:تصرف در مال غیر به نحو عدوان.
■ غیر منقول:مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
■ قرض:عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.
■ شاهد:کسی که شهادت بر امری می دهد.
■ شبه عقد:عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.
■ شخص:کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری
■ شرط:امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.
■ قسم:گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.
■ قصد:مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.
■قولنامه:نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است.
■ قیم:نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود.
■ گرو :مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و گروگان عین مرهونه را گویند.
■ مؤجل:تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد.
■ مأجور:به معنای عین مستأجره استعمال شده است.
■ ماترک:مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد.
■ مالک:صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه.
■ مالکیت:حق استعمال بهره برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
■ مایملک:قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند.
■ متصالح:قبول کننده را در عقد صلح گویند.